درد نام دیگر من است ...

ساخت وبلاگ
این هفته کلا درگیر افطاری و مهمانی هستیمجمعه خاله خانم و خواهر بنده، شنبه مادر خانم، یکشنبه دایی خانم، دوشنبه خواهر خانم، سه شنبه هم دختر خاله خانمو این ماراتن بخاطر خاله های کوچیک خانم ، یکیشون که ساکن شهرستان هستن و نمی‌توانند هر هفته بیاند! آقا و خانم کارمند رسمی و دولتی هستن و بسیار منتقد ، قرار هم هست تعطیلات فطر به سفر ترکیه برند!و دیگر خاله خانم که دو تا دختر دانشجو در دو سوی کشور داره مشهد و ایلام و خودشون مهاجرت نمودند و در کرکوک رحل اقامت افکندند، کلا برنامه خانواده خانم به هم ریختن این دو تا ، مخصوصا این خارج نشینه!!! قرار بود دوشنبه بره و همه برای اینکه ایشون هم تو مهمونی باشند ، مهمونی ها رو پشت سر هم انداختند و ایشون هم لطف کردن بجای دوشنبه برا پنج شنبه بلیط گرفتند!!!!همه رو عاصی کرده، اما کسی نمی‌تونه بهش بگه بالای چشمت ابرو هست.خوراکی میگیره برا بچه ها ، میگه به صف بایستید براتون خوراکی بدم یا بچه ها باید یه بوس بدن تا بهشون خوراکی بدم ، منم به دخترم گفتم نه صف بایسته و نه بوس کنه ، شورش درآورده ، سه بار هم با تحکم به خاله خانم گفتم که او تربیت ما دخالت نکنه، اما کو گوش شنوا ، همه هم طرف ایشون می‌گیرن ، اما پشت سرش حرف میزنند!!!!کلا از این مدل مهمونی های شلوغ و بی برنامه خوشم نمیاد، بیشتر شبیه وقت گذرانی است تا مهمونی.دیشب هم خانم انتظار داشت شب زنده داری و احیا رو خونه دایی بمونیم، منم قبل رفتن بهش گفتم من بر می‌گردم خونه ، یه شب زنده داری حیفه که به بطالت سپری بشه، از طرفی هم اومدیم خونه پدر خانم و دخترمون خوابید و ما هم با تلویزیون جوشن کبیر خوندیم و بعد هم پای صحبت های شیخ حسین انصاریان نشستیم. درد نام دیگر من است ......
ما را در سایت درد نام دیگر من است ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : illiao بازدید : 24 تاريخ : جمعه 17 فروردين 1403 ساعت: 15:20

خونه تنهام ورداشتم کتاب بخونم ، دو سه صفحه خوندم ، دوباره گوشی گرفتم دستم ، حواسم از مطالعه پرت شد ، کاش حواسم از حواس پرتیم پرت بشه!

به چه چیزهایی که فکر نمی‌کنم.

کسی هم نیست هم صحبت باشیم درد نام دیگر من است ......

ما را در سایت درد نام دیگر من است ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : illiao بازدید : 22 تاريخ : جمعه 17 فروردين 1403 ساعت: 15:20

دیشب افطاری خواهر خانم تو خونه پدر شوهرش برگزار کردن، خانمم هم برا کمک رفته بود و منم یه ساعت مونده به افطار رفتم ، سالاد الویه ، سالاد فصل، خاگینه ، مربا و خرما و پنیر و گردو و نون سنگک و سوپ سفره رنگینی ترتیب داده بودند و غذای اصلی هم چلوکباب بود ، برنج مادر خانم زحمتش کشیده بود و کباب ها رو هم سپرده بودن آشپز مدرسه باجناق تدارک دیده بود ینی گوشت باجناق حاضر کرده بود و آشپز فقط کباب زده بود، کیفیتش عالی بود ، موقع کشیدن غذاها خانمم مدیریت می‌کرد این موارد معمولا به عهده ما میزارند ، اما مادر خانم ناراضی بود از دستمون ، انتظار داشت یه پرس برا افطار باشه و یه پرس هم برا سحری برادر و خواهراش بزاریم کنار ، منم غذام نخورده بودم، پدر خانم هم کسالت داشت نیومده بود ،از خوبی های دورهمی امسال ابتکار خوب باجناق بود و سهیم شدن همه تو امر ختم قرآن ، من دو جز برداشته بودم ، جز 22 و جز 29، دیشب سورپرایزمون هم کرد و اسکناس های تازه و تا نخورده به ازای هر جز بهمون هدیه داد و سهم من شش تا ده هزاری نو بود.دایی خانم هم پول هایی که دیشب از باجناقم هدیه گرفت دوباره بین بچه ها تقسیم کرد.خاله بزرگ خانم هم همش با لحن دعوا گونه با خانمم صحبت می‌کرد و تیکه مینداخت.از همه بهتر بچه ها بهشون خوش گذشت، حیاط بزرگ و دلباز و بازی با توپ روزشون ساخت.دیر رسیدیم خونه پدر خانم و ساعت دوازده سفره پهن کردیم تا پدر خانم و من غذا بخوریم ، مادر خانم هم اصلا ول کن ماجرا نبود ، آنقدر گفت و گفت که خانمم هم طاقت نیاورد و جوابش داد و منم شام نصف گذاشتم کنار، افطاری و مهمونی بهانه دور هم بودن و صله ارحام هست اما به کجا رسیدیم، البته مادر خانم به نظرم انتظار بی جایی داره ، نمیشه که همیشه از خودش و خانواده اش برا خواهر و ب درد نام دیگر من است ......
ما را در سایت درد نام دیگر من است ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : illiao بازدید : 23 تاريخ : جمعه 17 فروردين 1403 ساعت: 15:20